الثقلین
انّ کثیر من النّاس عن ایتنا لغافلون
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الثقلین و آدرس quran1001.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سـتـارگـان



فـاصـلـه سـتـارگان



«به فواصل ستارگان سوگند ياد می کنم ــ سوگندی که وقتی فواصل را دانستيد سوگند بسيار بسيار بزرگی خواهد بود ــ که اين قرآن قرآنِ پرباری است».

(اگر «لا» بر سر فعل اُقـسِمُ برای نفی باشد شايد به اين خاطر باشد کـه ستارگان در آن جائی که ما آنها را می بينيم نيستند بلکه بر اثر کج شدن مسير نور تحت تأثير نيروی جاذبه، ما آنها را در جای ديگری می بينيم. و هـمينطور به اين خاطر که برخی از ستارگانی که آنها را می بينيم فعلاً وجود ندارند بلکه هزاران و ميليونها سال پيش مرده اند و ما فقط نور آنـهـا را می بينيم. ولی «لا» ظاهـرا حرف تأکيد است).

نکات آيات: 1ــ فواصل ميان ستارگان سرسام آور است. 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست. 3ــ قرآن کتاب پرباری است.

1ــ فواصل ميان ستارگان سرسام آور است:

در زمان محمد انسان می دانسته که ستارگان خيلی از ما دور هستند. ولی اينکه فـاصله آنها بسيار بسيار زياد است (يعنی سرسام آور است) طبعاً کسی چيزی نمی دانسته است. (بسيار بسيار بزرگ بودن سوگند در آيه، بمعنی: بسيار بسيار دور بودن ستاره ها است).

ـــــ فاصله خورشـيد تا نزديکترين ستاره تقـريباً 4 سال و 4 ماه نوری است. يعنی نور که 300000 کيلو متر در ثانيه ميرود، 4 سال و4 ماه طول ميکشد تا به آن ستاره برسد.

ـــــ سيروس کـه يکـی از نزديکترين ستاره ها به خورشيد است 8،7 سال نوری دور است. نوری که ما از آن می بينيم تقريباً 9 سال پيش آن ستاره را ترک کرده است.

مواقع نجوم بمعنی فاصله ستاره ها نسبت به همدیگر نیز هست. چنانکه در تصویر میبینیم ما آنها را نزدیک بهم می بینیم، در حالیکه اینطور نیستند. بلکه فاصله های سرسام آوری از هم دارند.

2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست:

فعلاً انسان فواصل ستارگان را اندازه گيری می کند و آنها را می داند.

3ــ قرآن کتاب پرباری است:

تا اينجا بخشی از پرباری آنرا ديديم و در ادامه بيشتر خواهيم ديد.



شليک شدن يا شليک کردن ستاره



« وآسمان نزديک (نزديکترين آسمان) را با ستارگان آراسته نموديم و همينطور آنها را شليکی به شيطانها قرار داديم».

نکات آيه:

1ـــ آسمانی که می بينيم آسمان نزديک به ما است:

در عـلـم نـجـوم زمان محمد سـتـارگـانی کـه بـا چـشـم ديـده می شدند نهايت مرز هستی بودند. در حاليکه قرآن ستارگانی که می بينيم را در آسمان نزديک به ما قرار می دهد. و اين به معنی است که هـسـتی خـيلی فـراتـر از آنچه کـه ما آنـرا با چشم می بينيم هست. و اين نيز چيزی است که امروزه در عصر تـلـسکـوپ درستی آن به اثبات رسيده است.

2ـــ ستارگان به شيطانها شليک می شوند:


در رابـطـه با شيطانهای مورد نظر آيه ما فعلاً چيزی نمی دانيم ولی در رابطه با اينکه آيـه می گويد: ستارگان شليک می شوند" درست است. انسان فعلاً با تلسکوپ عکسهائی از ستارگان گرفـته که: منفجر و شليک می شوند، يا در بخشی از آنها انفجاری رخ می دهد و توده های گاز و مواد مذاب ديگر از آنها شليک می شوند.

سال 1987 ستاره شناسان انفجار يک ستاره در يکی از کهکشانها را مشاهده کردند (تصوير). اين ستاره 170000سال پيش منفجر شده. تصويری که می بينيم نيز مربوط به وضعيت آن در چند سال پس از انفجار آن است.



سقوط ستاره در چاله



« سوگند به ستاره وقتيکه از بالا به گودال فرو می افتد (يا فرو می ريزد)».

«هَوی» فعل گذشته از مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن يا فرو ريختن از بالای زمين يا از روی زمين به درون زمين است. يعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غيره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر يا پيشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن يا فرود آوردن يا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپيما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ايراد شدن و از بالا به زمين فرو افتادن يا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از اين واژه برای فرود آمدن هواپيما استفاده می کنند. برای بيان فرود آمدن هواپيما ميايست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چيز بدرد نخور يا چيزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون شدن يک رژيم بدرد نخور يا ميوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائين آمدن است ـ و اِنهيار بمعنی: فرو ريختن ناشی از پوکی است).

نکته آيه "فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله" است:

وقـتی ستاره ای خيلی بزرگ باشد، (بيش از 100000 برابر زمين باشد) نيروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی آنقـدر زياد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود و به چاله تبديل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتريکی است که جرم آن تقريباً مساوی پروتون است و در کليه هـسته های اتمی بجز هسته هيدروژن وجود دارد).


چاله ها چنان نيروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور نـيـز نمی تواند آنهـا را ترک کند. به اين خاطر ديده نمی شوند و چاله سـياه ناميده شده اند، (آدم می تواند آنها را هنگامی که گاز مارپيچ (به شکل تصوير) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببيند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زيادی از خود ايجاد می کند). اين چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود فـرو می برند. و به اين شکل به تعبير قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.

(علت اينکه قرآن «مکيده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـياه» را «فرو افتادن ستاره در گودال» تعبير کرده اين است که سمت فرو افتادن (يعنی سمت پائين) سمت کشش نيروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نيرویِ جاذبه چاله سياه کشيده می شود نيز همان سمت پائين می شود. به اين دليل «مکيده شدن ستاره» توسط چاله سياه را «فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله» ناميده است).



مخفی های پاک کننده فضا



«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم شکسته و پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».

«خُنُوس» بمعنی: پنهان شدن (ناپديد شدن) ناشی از خواری يا شکست يا در هم شکستن يا احساس کوچکی در برابر کسی است. («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته بودن جای چيزی است ـ «غَيب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس ديدِ چشم ـ «غُرُوب» بمعنی: پنهان شدن از ديد در دوردست است ـ « تواری (توارا)» بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به پنهان شدن نمودن است).


«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو نمودن است، و کُنَّس بمعنی چيزی است زياد می روبد و جارو می کند.



«خُنّس» چيزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و آنچه در هم شکسته و پنهان می شود و پيرامون خود را جارو میکند (می مکد) ستاره هائی هستند که در هم شکسته ميشوند و به سياه چاله تبديل می شوند و پيش از اين نيز به آنها پرداختيم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر آنچه از نزدیکیهای آنها رد بشود (چنانکه در آيه مطرح شده) با جارو نمودن آنها، سطح فضا را پاک می کنند.

(در زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند. Super giant vacuum cleanes )



ستارگان نیز تابع قانون هستند



«همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».

در زمان پيامبر کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند. و این از علوم عصر ما است.



صدای تک تک ستاره



« سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ چه می دانی آنچه تک تک می کند چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است».

انسان به کمک رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب.. بیب.. و تک.. تک.. بشوند که صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک.. تک.. مربوط به ستاره های پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی که قرآن گفته است.

در بخش قیامت نیز در رابطه با ستارگان مطلب هست 


موضوعات مرتبط: اعجاز های قران و پیامبر اکرم (ص)، ،
[ چهار شنبه 27 دی 1391 ] [ 18:44 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

هشتمین و نهمین نصیحت لقمان، خطاب به پسرش چنین است: «و لا تصعر خدك للناس و لا تمش فی الارض مرحا ان الله لا یحب كل مختال فخور; (1) پسرم! با بی‏اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو كه خداوند هیچ متكبر مغروری را دوست ندارد.»

یكی از مهم‏ترین بخش‏های آداب معاشرت اسلامی و انسانی، رفتار متواضعانه، و پرهیز شدید از هر گونه كردار تكبرآمیز و مغرورانه است، چرا كه برخوردهای مغرورانه و خودپسندانه، موجب ناهنجاری روابط، و عكس‏العمل‏های ناموزون، و پیامدهای شوم و كینه توزانه، و قطع رشته‏های دوستی و صفا و صمیمیت‏خواهد شد. تكبر یك حالت انحرافی درونی است كه نشانه‏های آن به شكل‏های مختلف در زندگی انسان آشكار می‏شود، در این بخش از نصیحت‏حضرت لقمان، به دو نشانه تكبر و خودپسندی، اشاره شده كه باید از آن پرهیز كرد: 1- روی گردانی خشم گون و غیردوستانه از مردم 2- راه رفتن مغرورانه و تكبرآمیز در كنار مردم. این دو خصلت كه از حالت زشت تكبر نشات می‏گیرد، آسیب شدیدی بر آداب صحیح معاشرت می‏رساند، و چه بسا دوستی‏ها را به دشمنی، و صفا و صمیمیت را به كدورت و خشونت تبدیل نموده و باعث اختلافات و ناسازگاری‏های زندگی، به ویژه بین همسران، همسایگان و دوستان خواهد شد. ممكن است‏به نظر برسد كه لقمان در این نصیحت، چرا امور جزیی را مطرح كرده است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت كه صفات و حالات زشت انسان، غالبا از راه و روش‏های جزیی او آشكار می‏گردد، مثلا چگونگی سیگار كشیدن شخصی آن هم در روز ماه رمضان در انظار مردم، و خالی كردن دود آن به سوی آسمان، گر چه در ظاهر، جزئی است ولی نشان دهنده غرور ریشه دار او نسبت‏به خدای بزرگ، و دهن‏كجی گستاخانه او نسبت‏به مردم و جامعه است، و بیانگر آن است كه روح او به كانونی از انحراف و فساد تبدیل شده است.

و باز به عنوان مثال جوش‏های مختصر، و دمل‏های كوچكی كه در بخش هایی از بدن دیده می‏شود، از نظر پزشك، نشان دهنده چرك‏های عظیم درونی است كه در میان خون لانه گزیده‏اند و خود را این گونه نشان می‏دهند. این نشانه‏ها، سوت‏های خطر برای درمان و اصلاح و پاك سازی نفس، از كانون‏های انحراف می‏باشد.

در حقیقت لقمان به جهانیان اعلام می‏كند كه از طریق نشانه‏ها، حالت‏های درونی خود را بشناسید، چرا كه چگونگی حالات درونی، به طور ناخودآگاه در چهره و رفتار و كردار انسان آشكار خواهد شد، چنان كه امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی فرمود: «ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه; هر كس آنچه را در دل پنهان كند، از زبانش فرو ریزد، و در سیمایش خوانده شود» (2)

البته ناگفته پیداست كه منظور لقمان از نصیحت فوق، پرهیز از هرگونه مظاهر تكبر و غرور است، اما از آنجا كه صفت تكبر قبل از هر چیز خود را در حركات عادی و روزانه نشان می‏دهد، انگشت روی دو مظهر خاص گذاشته شده است. اكنون شایسته است‏به تجزیه و تحلیل این دو نشانه و مظهر بپردازیم :

1- روی گردانی خشم‏گون
از آداب معاشرت صحیح اسلامی آن است كه انسان در برخوردها و جدایی‏های خود از مردم، اصول متانت و محبت را رعایت كند، و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگیز باشد، از روی بی‏اعتنایی و خشم آلود، از كنار مردم عبور ننماید، چنین روی گردانی كه از تكبر و خودپسندی نشات می‏گیرد، باعث تیره شدن روابط، و سرد شدن كانون گرم پیوندها، و احیانا موجب تخریب آن كانون خواهد شد. در تعبیر لقمان آمده «و لا تصعر خدك للناس; با بی‏اعتنایی از مردم روی نگردان.» واژه تصعر از ماده صعر، در اصل، یك نوع بیماری است كه شتر به آن مبتلا می‏شود، به طوری كه شتر گردن خود را كج می‏نماید. این تعبیر بیانگر آن است كه این گونه برخورد با انسان‏ها، نشانه بیماری روانی و اخلاقی است، و نوعی انحراف در تشخیص و تفكر است، و هرگز یك انسان سالم، دچار این گونه روش‏های پنداری و خیالی نمی‏گردد.

مساله روی گردانی مغرورانه از مردم، یك جسارت و توهین است كه از آثار شوم آن كینه پروری و كاشتن بذر عداوت و دشمنی است، و چنین كاری موجب تباهی اخلاق و شیوه‏های خداپسندانه انسانی خواهد شد. حتی در مورد دوری و فاصله گرفتن از كافران، خداوند به پیامبرش چنین دستور می‏دهد «...واهجرهم هجرا جمیلا; از آنها دوری كن، ولی دوری جمیل و شایسته.» (3) یعنی دوری تو از آنها توام با دل سوزی و دعوت و ارشاد دوستانه - كه یكی از روش‏های تربیتی در مقاطع خاص است - باشد. این دستور حاكی است كه در برخوردها، شیوه‏های جذب، بر طرد مقدم است، و مساله طرد، مربوط به موارد استثنایی و شرایط خاص است. مفسر معروف علامه طبرسی، در تفسیر این آیه می‏نویسد: «و فیه دلالة علی وجوب ... المعاشرة باحسن الاخلاق و استعمال الرفق لیكونوا اقرب الی الاجابة; این آیه بیانگر آن است كه واجب است‏با مردم با حسن خلق و صمیمیت و مدارا رفتار نمود، تا سخنانی كه به مردم گفته می‏شود، از سوی آنان زودتر پذیرفته شود.» (4)

در گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) به مساله حسن معاشرت و برخوردهای صمیمانه، سفارش بسیار شده است از جمله روایت‏شده ; شخصی به محضر رسول خدا (ص) آمد و تقاضای نصیحت كرد، آن حضرت در ضمن گفتاری به او فرمود: «الق اخاك بوجه منبسط; برادر مسلمانت را با روی گشاده و خندان، ملاقات كن.» (5) و امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «زینة الشریف التواضع; فروتنی و برخوردهای متواضعانه با مردم، زینت و آراستگی انسان‏های با شرافت و ارجمند است.» (6)

نتیجه این كه ما باید به حركات و برخوردهای خود هنگام ملاقات، مصاحبت و جدایی، با اخلاق نیك اسلامی هماهنگ بوده، و از هرگونه انحراف اخلاقی، و برخوردهای خصمانه و بیمارگونه دور باشد، تا موجب صفا و صمیمیت، و مدینه فاضله و ممتاز و آرام‏بخش گردد.

2- راه رفتن مغرورانه
یكی از مظاهر تكبر و خودخواهی كه لقمان پسرش را به پرهیز از آن دعوت كرده راه رفتن مستانه یا مغرورانه است، كه نشان دهنده حالت درونی زشت‏خودخواهی و خودبزرگ بینی است. این گونه راه رفتن كه از آن به «مشی مرح‏» (با مستی و غفلت) تعبیر شده، یك نوع بلند پروازی و خود برتربینی است كه موجب سركشی و طغیان شده، و انسان را از مرز بندگی خدا خارج می‏سازد، بر همین اساس خداوند در مورد دیگر از قرآن می‏فرماید: «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا; بندگان خدا كسانی هستند كه با تواضع و فروتنی راه می‏روند.» (7) نیز می‏فرماید: «و لاتمش فی الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا; و روی زمین با تكبر راه مرو، تو نمی‏توانی زمین را بشكافی، و طول قامتت هرگز به كوه‏ها نمی‏رسد.» (8)

این تعبیر سرزنش‏آمیز الهی، برای شكستن غرور انسان است، كه او هرچه تكبر كند، نمی‏تواند زمین را بشكافد، و یا طول قامتش را به ارتفاع كوه‏ها برساند، بنابراین با دیدن عظمت مخلوقات الهی، باید خود را ناچیز بداند، و باد غرور را از مشك وجود خود خالی سازد، نه این كه برای جلب توجه مردم به او، هنگام راه رفتن پا به زمین بكوبد، یا گردن بر آسمان بكشد.

بر همین اساس پیامبراكرم (ص) و امامان (ع) نهایت تواضع را در راه رفتن و سایر شؤون زندگی مراعات می‏كردند، تا آنجا كه پیامبر (ص) فرمود: «من مشی علی الارض اختیالا لعنته الارض، و من تحتها و من فوقها; كسی كه از روی تكبر و غرور بر روی زمین راه رود، زمین و آنان كه در زمین خفته‏اند، و بر روی زمین هستند او را لعنت می‏كنند.» (9)

و روزی آن حضرت در حین عبور از كوچه‏ای جمعیتی را دید كه اجتماع كرده‏اند، نزد آنها رفت و فرمود: چه خبر است؟ آنها شخصی را نشان دادند و گفتند: این دیوانه‏ای است كه حركت‏ها و گفتار خنده آورش، مردم را متوجه خود ساخته است، مردم به تماشای او پرداخته‏اند، پیامبر (ص) آنها را به سوی خود فرا خواند، و به آنها فرمود: «این شخص دچار بیماری است، آیا می‏خواهید دیوانه حقیقی را به شما معرفی كنم؟» آنها عرض كردند: آری. فرمود: «المتبختر فی مشیته، الناظر فی عطفیه، المحرك جنبیه بمنكبیه، فذاك المجنون; دیوانه حقیقی كسی است كه با تكبر و غرور راه می‏رود، هنگام راه رفتن پیوسته به دو طرف خود نگاه می‏كند، و پهلوهای خود را با شانه‏اش تكان می‏دهد (تنها خودش را می‏نگرد) این است دیوانه حقیقی.» (10) نیز از علی (ع) نقل شده: در یكی از جنگ‏های صدر اسلام، ابودجانه انصاری، عمامه‏ای بر سر نهاد و بین دو صف اسلام و كفر، با غرور مخصوصی راه رفت، پیامبر (ص) فرمود: «این نوع راه رفتن را خداوند مبغوض دارد، جز در میدان جنگ در برابر دشمن.» (11)

برای روشن شدن بیشتر مطلب نظر شما را به سه حدیث جالب زیر جلب می‏كنم:

1- بشیر نبال می‏گوید: در محضر امام باقر (ع) در مسجد مدینه بودیم، ناگاه غلام سیاهی وارد مسجد شد و به صورت جهنده و پای كوبان راه می‏رفت، امام باقر (ع) فرمود: «این شخص، جبار است.» به امام عرض كردم: این شخص بیچاره و سائل است، فرمود: بلكه جبار است.» (12) یعنی گر چه فقیر است و از نظر شخصیت در سطح پایین می‏باشد، ولی چون این گونه مغرورانه و مستانه راه می‏رود، در صف جباران و مستكبران خواهد بود.

2- امام صادق (ع) در ضمن گفتاری فرمود: خداوند ایمان را بر جوارح و اعضای انسان واجب كرده و در میان آنها تقسیم نموده است، از جمله بر پاهای انسان واجب كرده كه به سوی گناه گام نگذارد، و در راه رضای خدا قدم بردارد، از این رو خداوند در قرآن می‏فرماید: «در زمین متكبرانه راه مرو.» (13) و نیز می‏فرماید: «اعتدال را در راه رفتن رعایت كن.» (14)

3- در سیره پیامبر (ص) می‏خوانیم، او هرگز اجازه نمی‏داد، هنگامی كه سوار بود، افرادی پیاده در ركاب او حركت كنند، هر گاه سوار بر مركبی بود، اگر پیاده‏ای در راه می‏دید، او را بر ترك خود سوار می‏كرد، و اگر آن پیاده، سوار نمی‏شد، به او می‏فرمود: «پیشاپیش من حركت كن، و در فلان محل با من ملاقات نما.» (15)

حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت اول : توحید و خداشناسی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دوم : حساب‏رسی و حساب‏گری
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت سوم : برپا داشتن نماز
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى چهارم و پنجم : امر به معروف و نهی از منكر
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت ششم : صبر و استقامت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هفتم : تواضع و فروتنی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى هشتم و نهم : پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دهم : اعتدال و انضباط در صدا و صوت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت يازدهم : بهره بردارى صحيح از قرآن

پى‏نوشت‏ها‏
1. لقمان - 18.
2. نهج البلاغه، حكمت 26.
3. مزمل - 10.
4. تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 379.
5. بحارالانوار، ج 74، ص 171.
6. همان، ج 75، ص 120.
7. فرقان - 63.
8. اسراء - 37.
9. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 207; ثواب الاعمال، ص 245.
10. بحارالانوار، ج 76، ص 303; معانی الاخبار شیخ صدوق ، ص 237.
11. بحارالانوار، ج 76، ص 302.
12. همان، ص 305.
13. اسراء 37.
14. لقمان - 19; اصول كافی، ج 2، ص 36.
15. محدث قمی، كحل البصر، ص 163.
منبع: ماهنامه پاسداراسلام ، شماره 246
 


موضوعات مرتبط: حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمد، ،
[ پنج شنبه 21 دی 1391 ] [ 19:53 ] [ استاد معین زاده ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

ای مردم، من از میان شما میروم ولی دو چیز گرانبها بین شما باقی میگذارم تا هر زمان بر انها تقدم جویید گمراه نخواهید شد و ان دو قران و عتر و اهل بیتم است. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار چشمه کوثر به من ملحق شوند.
موضوعات وب
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
اسفند 1393
مرداد 1393 دی 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 173
بازدید ماه : 313
بازدید کل : 13592
تعداد مطالب : 99
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


اوقات شرعی