الثقلین
انّ کثیر من النّاس عن ایتنا لغافلون
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الثقلین و آدرس quran1001.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

علائم حتمی و غیرحتمی ظهور

حضرت بقیة الله

چاپ نخست کتاب «حضرت بقیة‌الله(صلوات‌الله و سلامه علیه)» نوشته آیت‌الله محمد شجاعی از سوی انتشارات سروش منتشر و روانه بازار نشر شد.

به گزارش ایبنا، این اثر زندگانی، اخبار غیبت، شخصیت و جایگاه حضرت مهدی(عج) را از میان روایات بررسی کرده و سپس به ظهور آن بزرگوار(عج) و رجعت از نگاه قرآن پرداخته است.

این اثر درباره یکی از القاب آن حضرت یعنی «بقیةالله» سخن می‌گوید. هرچند به یک معنی کلی، رسول خدا(ص) و همه ائمه(علیهم‌السلام) «بقیة‌الله»‌اند؛ ولی این لقب به امام زمان(عج) اختصاص یافته است.

در روایات متعدد تاکید شده است که با لقب «بقیة‌الله» به امام دوازدهم(عج) سلام دهید. از جمله در این حدیث، مردی از امام جعفر صادق(ع) درباره قائم پرسید: که آیا می‌توان او را به هنگام سلام دادن «یا امیر‌المومنین» خطاب کرد؟ امام صادق(ع) فرمود: نه، این اسمی است که خداوند به «امیر‌المومنین علی(ع)» داده است. پرسید: فدایت شوم، به هنگام سلام دادن به او، چه بگویم؟ امام صادق(ع) فرمود: همه باید بگویند: «السلام علیک یا بقیة‌الله»! سپس امام این آیه را تلاوت كرد: «بقیة‌الله خیر لکم ان کنتم مومنین.»


موضوعات مرتبط: چهارده معصوم، امام زمان (عج)، ،
ادامه مطلب
[ سه شنبه 28 خرداد 1392 ] [ 22:10 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

1. امام صادق ( ع )
2.عصر امام صادق ( ع )
3.جنبش علمي
4. خلق و خوی حضرت صادق ( ع )

 

امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفری ( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83هجری چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مي باشد. کنيه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است . حضرت صادق تا سن 12سالگی معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چينی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی کرد و با اين ترتيب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر يک از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض کسب نور مي نمودند گذرانيد . بنابراين صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار مي باشد ، بهره مندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذکاوت بسيار ، به حد کمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره امامت او بود که در اين مدت "مکتب جعفري " را پايه ريزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شريعت محمدی ( ص ) گرديد . زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی اميه ( هشام بن عبدالملک - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) که هر يک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مي کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بيداد و ستم بر امويان پيشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10سال آخر عمر شريفش در ناامنی و ناراحتی بيشتری بسر مي برد .

 

 


موضوعات مرتبط: چهارده معصوم، امام جعفر صادق علیه السلام، ،
ادامه مطلب
[ سه شنبه 28 خرداد 1392 ] [ 22:4 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

در شأن نزول سوره كوثر، مى‏خوانيم: «عاص بن وائل» كه از سران مشركان بود، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد، و مدتى با حضرت گفت و گو کرد، گروهى از سران «قريش» در مسجد نشسته بودند و اين منظره را از دور مشاهده كردند.
هنگامى كه «عاص بن وائل» وارد مسجد شد، به او گفتند: با كه صحبت مى‏كردى؟ گفت: با اين مرد «ابتر»!
اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد، كه «عبداللَّه» پسر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله از دنيا رفته بود، و عرب كسى را كه پسر نداشت «ابتر»، يعنى بلا عقب مى‏ناميد، و لذا «قريش» اين نام را بعد از فوت پسر پيغمبر براى حضرت انتخاب كرده بود، سوره فوق نازل شد و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را به نعمت‏هاى بسيار و كوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث؛ « بحار الانوار»، ج 18، ص 175؛ «قرطبى»، ج 20، ص 210.»
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دو فرزند پسر از بانوى اسلام «خديجه» داشت: يكى «قاسم» و ديگرى «طاهر» كه او را «عبداللَّه» نيز مى‏ناميدند، و هر دو در «مكّه» از دنيا رفتند، و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بدخواهان‏ «قريش» را گشود، و كلمه «ابتر» را براى حضرتش انتخاب كردند.
آنها طبق سنت خود، براى فرزند پسر اهميت فوق العاده‏اى قائل بودند، او را تداوم‏بخش برنامه‏هاى پدر مى‏شمردند، بعد از اين ماجرا آنها فكر مى‏كردند با رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله برنامه‏هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور، تعطيل خواهد شد و از اين جهت خوشحال بودند.
قرآن مجيد نازل شد و به طرز اعجازآميزى در اين سوره، به آنها پاسخ گفت، و خبر داد: دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى كه در اين سوره داده شده از يكسو، ضربه‏اى بود بر اميدهاى دشمنان اسلام، و از سوى ديگر، تسلّى خاطرى بود به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله كه بعد از شنيدن اين لقب زشت و توطئه دشمنان، قلب پاكش غمگين و مكدّر شده بود.

 

[ چهار شنبه 28 فروردين 1392 ] [ 14:34 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

شما متدین و مذهبی باشید یا خیر، در هر دو صورت توجه به این نوشته های غیر علمی منطقی به نظر نمی رسد. اگرچه در تلاشی مرموز، طی سال های گذشته سعی شده است این طرز فكر را كه مشخصا مستندها و فیلم های آن توسط كمپانی های فیلم سازی غربی تهیه می شوند را به باور های شیعه پیوند بخورد، اما باید توجه داشت كه مبنای قضاوت یك مسلمان شیعه در درجه اول كتاب مقدس قرآن و در درجه دوم احادیث و روایات است.

بر خلاف آنچه امروز تبلیغ می شود، در شریعت اسلام، واقعه بزرگ رستاخیز «كه زمان رخداد آن برای هیچ كس حتی پیغمبر اسلام معین و مشخص نیست »هرچند هولناك است، اما بر اساس تعلیمات اسلام كه با خرافات وارداتی كاملا در تضاد است، در روز واقعه تنها تبهكاران و جنایتكاران در هراسند و نیكوكاران اسایش و اطمینان قلبی خواهند داشت.


در قرآن به طور خاص و بدون هیچ گونه ابهامی، تخمین و بیان تاریخ وقوع قیامت و رستاخیز مردود شمرده شده است. حتی در ایاتی از قرآن، خداوند به پیغمبر خاتم امر می كند كه به كسانی كه از او در مورد ساعت پایان جهان سوال می كنند بگوید كه ساعت آن بر هیچ كس حتی بر من (حضرت محمد ص) مشخص نیست و به لحظه ای ممكن است فرا برسد.

یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ

از تو در باره قیامت مى‏پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هیچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى‏گرداند [این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است جز ناگهان به شما نمى‏رسد [باز] از تو مى‏پرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهى بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بیشتر مردم نمى‏دانند

جزء نهم قرآن كریم / سوره الأعراف آیه 187

إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَكَائِی قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ

دانستن هنگام رستاخیز فقط منحصر به اوست و میوه‏ها از غلافهایشان بیرون نمى‏آیند و هیچ مادینه‏اى بار نمى‏گیرد و بار نمى‏گذارد مگر آنكه او به آن علم دارد و روزى كه [خدا] آنان را ندا مى‏دهد شریكان من كجایند مى‏گویند با بانگ رسا به تو مى‏گوییم كه هیچ گواهى از میان ما نیست


جزء بیست و پنجم قرآن كریم/ سوره فصلت ایه 47

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 28 اسفند 1391 ] [ 12:23 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

با توجه به اهمیت موضوع غیبت، قرآن مجید در آیات متعددى به سراغ این موضوع رفته و دستورهاى مؤكدى صادر نموده است:
1ـ ... ولا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یأكل لحم اخیه میتا
فكرهتموه. (حجرات ـ 12)
2ـ ویل لكل همزة لمزة. (همزه ـ 1)
3ـ ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخرة. (نور ـ 19)
4ـ لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله
سمیعا علیما. (نساء ـ 148)


ترجمه:
1ـ «...و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه شما از این امر كراهت دارید».
2ـ واى بر هر غیب جوى مسخره كننده.
3 ـ «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذب دردناكى براى آنان در دنیا و آخرت است.
4ـ خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدیها (ى دیگران) را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.

تفسیر و جمع بندى:
در نخستین آیه، قرآن با صراحت از سه چیز نهى مى كند كه در واقع علت و معلول یكدیگرند. نخست از گمان بد، و بعد از تجسس، و سرانجام از غیبت. روشن است گمان بد انسان را وادار به تجسس در احوال دیگران، و كشف اسرار آنها مى كند و از آنجا كه هر انسانى ممكن است عیب و نقصى داشته باشد كه با تجسس كشف شود، اطلاع بر آن عیب پنهانى سبب غیبت مى گردد. ولى قرآن مجید در این آیه براى غیبت اهمیتى بیش از مسأله گمان بد و تجسس قائل شده چرا كه آن را مدلل به دلیلى گویا و رسایى ساخته مى فرماید: «كسى از شما دیگرى را غیبت نكند آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید» (و لا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه). این تشبیه كه در واقع یك دلیل منطقى را تشكیل مى دهد تمام ابعاد مسأله غیبت را بیان كرده، شخص غائب را به مرده تشبیه مى كند، و رابطه دینى او را به عنوان برادرى و اخوت و آبروى او را به پاره تن او و غیبت را به منزله خوردن گوشت او، كارى كه هر وجدانى، هر قدر ضعیف باشد، از آن ابا و وحشت دارد، و حتى در سخت ترین حالات حاضر نیست چنین كند. این تشبیه مى تواند اشاره به نكته هاى فراوان دیگرى نیز باشد: فرد غائب همچون مرده است كه قدرت بر دفاع از خویش ندارد، و هجوم بردن بر كسى كه قادر بر دفاع از خویش نیست، بدترین نوع ناجوان مردى است. بى شك خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمى شود، بلكه سرچشمه انواع بیمارى ها است، بنابراین غیبت كننده اگر آتش كینه و حسد خود را با غیبت موقتا فرو نشاند به یقین چیزى نمى گذرد كه همان بذرهاى نهفته مفاسد اخلاقى در درون جان او سر مى كشد و همچون خارهاى مغیلان او را آزار مى دهد. غیبت كننده انسان ضعیف و ناتوانى است كه شهامت رویا رویى با مسایل را ندارد و به همین دلیل به مرده برادر خویش هجوم مى برد. همان گونه كه یك حیوان یا انسان مردار خوار، سبب انتشار انواع میكرب هاى بیمارى مى گردد، شخص غیبت كننده نیز با ذكر گناهان و عیوب پنهانى برادران مسلمان عوامل اشاعه فحشاء را فراهم مى سازد.

قرآن مجید با ذكر این مثال و ریزه كارى هایى كه در آن نهفته شده به تحریك وجدان و فطرت انسان ها در برابر این گناه بزرگ مى پردازد، و شاید به همین دلیل جمله را با سؤال شروع مى كند، تا پاسخ آن از درون انسان ها برخیزد و تأثیر آن قوى تر شود، مى فرماید: «آیا هیچ یك از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟» در ضمن آیه مى تواند اشاره اى به این نكته نیز باشد، كه موارد جواز غیبت (مانند تظلم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البین در واقع مانند موارد اضطرار به اكل میته است كه انسان باید به حداقل قناعت كند). ولى این سؤال مطرح است كه ما در تمام دنیا به ندرت در طول یك سال به موردى برخورد مى كنیم كه كسى گوشت مرده انسانى را ـ چه رسد به برادر خویش ـ خورده باشد، زشتى این امر به اندازه اى است كه همه از آن پرهیز مى كنند، در حالى كه غیبت امر رایجى است كه در همه جوامع دیده مى شود، بلكه یكى از وسایل تفریح و سرگرمى در جلسات است، راستى این تفاوت از كجا سرچشمه مى گیرد؟

این موضوع ظاهرا دلیلى جز این ندارد كه رواج غیبت، قبح و زشتى آن را متأسفانه در نظرها كم كرده است. گفته اند جمله« و لا یغتب بعضكم بعضا ».) بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند)در باره دو نفر از اصحاب رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) است كه رفیقشان سلمان را غیبت كردند، زیرا او را خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرستاده بودند تا غذائى براى آنها بیاورد، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سلمان را سراغ اسامة بن زید كه مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت: الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت كردند و گفتند: او بخل ورزیده و در باره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه ( چاه پر آبى بود ) بفرستیم آب آن فروكش خواهد كرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و در باره موضوع كار خود تجسس كنند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض كردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى كرد. از آنجا كه قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى، به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.

خداوند اشاره می کند که گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است. سپس براى اینكه قبح و زشتى این عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن یك مثال گویا ریخته، مى گوید: آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد ؟!. به یقین همه شما از این امر كراهت دارید. آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است كه غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد، كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوان مردانه ترین ستمى است كه ممكن است انسان در باره برادر خود روا دارد. آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است. در دومین آیه با تهدید كوبنده اى به سراغ عیب جویان و غیبت كنندگان مى رود، مى فرماید «واى به هر عیب جوى غیبت كننده اى كه مردم با ایمان را به سخریه مى گیرند، و با نیش زبان و حركات دست و چشم و ابرو، در پشت سر و پیش رو، مؤمنان را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند». (ویل لكل همزة لمزة).

در این كه واژه «لمزة» (از ماده لمز (بر وزن رمز) و «همزه» از ماده همز (بر همین وزن) كه هر دو صیغه مبالغه است، به یك معنى است، و اشاره به غیبت كنندگان و عیب جویان مى كند یا در میان آنها تفاوتى است، در میان مفسران گفتگوى بسیار است. بعضى هر دو را به یك معنى مى دانند بعضى به دو معنى، آنها كه معتقدند دو معنى دارد بعضى همزه رابه معنى غیبت كننده، و لمزه را به معنى عیبجو تفسیر كرده اند و بعضى عكس آن را گفته اند، و بعضى مى گویند همزه به كسى گفته مى شود كه با اشارات عیب جویى مى كند، و لمزه به معنى كسى است كه با زبان، این عمل زشت را انجام مى دهد. بعضى اولى را به معنى عیب جویى آشكار، و دومى را به معنى عیب جویى پنهان و یا اشاره دانسته اند، و بعضى عقیده دارند همزه كسى است كه در حضور، عیب جویى مى كند، و لمزه كسى است كه در پشت سر، این كار را انجام مى دهد.

بعضى از مفسران گفته اند همز و لمز، دو صفت رذیله است كه از جهل و غضب و تكبر تركیب شده است زیرا هم سبب اذیت و آزار دیگران است و هم نوعى برترى طلبى در آن نهفته است، و از آنجا كه در خود فضیلتى نمى بیند سعى مى كند به دیگران عیب بگذارد تا خودش را برتر نشان دهد. در همان تفسیر این دو صفت را از اوصاف منافقان ـ طبق حدیثى ـ بیان مى كند. تعبیر به «ویل» كه در آغاز این آیه آمده است، در 27 مورد از قرآن مجید دیده مى شود، كه در مقام نفرین و به معنى هلاكت و یا به معنى انواع عذاب است، و این كه گفته اند اشاره به چاه یا وادى پر عذابى در جهنم است در واقع از قبیل تفسیر كلى به مصداق است. این واژه و واژه «ویس» و «ویح» همه حالت تأسف انسان را بیان مى كند منتها ویل در موارد كارهاى زشت و قبیح گفته مى شود، و ویس در مقابل تحقیر، و ویح در مقام ترحم.( تفسیر كبیر فخر رازى، جلد 32، صفحه 91.) با توجه به موارد استعمال ویل در قرآن، به خوبى روشن مى شود كه این واژه در مواردى به كار مى رود كه كارهاى بسیار زشتى انجام گرفته است، و از اینجا روشن مى شود كه غیبت و عیب جویى از دیدگاه قرآن مجید از زشت ترین كارها است.

در سومین آیه مستقیما سخن از نكوهش اشاعه فحشاء و تهدید شدید مرتكب شوندگان به میان آمده و به طور ضمنى، مذمت از غیبت مى كند، زیرا اشاعه فحشاء غالبا از طریق غیبت یا تهمت است. مى فرماید: «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناكى در دنیا و آخرت دارند، و خداوند مى داند و شما نمى دانید». (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الآخرة و الله یعلم و انتم لا تعلمون). البته شأن نزول آیه در مورد تهمتى است كه از سوى منافقان به یكى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زده شده بود، ولى مسأله اشاعه فحشاء (شیوع دادن زشتیها در میان مردم) مفهوم عامى دارد كه مخصوصا غیبت را در بسیارى از موارد شامل مى شود. در واقع نخستین آیه از آیات بالا اشاره به بعد حق الناس فردى غیبت داشت و این آیه اشاره به آثار ویران گر جمعى آن است، زیرا هرگاه كارهاى خلافى را كه مردم در پنهانى انجام داده اند و كسى از آن آگاه نیست بر ملا شود، بسیارى از افراد ضعیف الایمان تشویق به این گونه كارها مى شود.

«فاحشه» از ماده فحش در اصل به معنى هر كارى است كه از حد اعتدال خارج شود و صورت فاحش به خود بگیرد، بنابراین شامل تمام منكرات و كارهاى بسیار زشت و قبیح مى شود، هر چند در بسیارى از موارد در قرآن مجید یا در كلمات روزمره در خصوص انحرافات جنسى و آلودگى هاى ناموسى به كار مى رود، ولى این مانع از عمومیت فاحشه و فحشاء نیست، و در واقع از قبیل استعمال در یك مصداق بارز است، بنابراین اشاعه فحشاء كه در آیه آمده، و در بسیارى از موارد از طریق غیبت انجام مى شود، منحصر به آلودگى هاى جنسى نیست.

درآیه 45 عنكبوت درباره نماز مى خوانیم: «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر; نماز انسان را از زشتى ها و منكرات باز مى دارد» و به یقین مفهوم آن عام است. به همین دلیل در ذیل این آیه حدیثى وارد شده كه مى فرماید: «من قال فى مؤمن مارأته عیناه و سمعته اذناه فهو من الذین قال الله عز و جل ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم; كسى كه درباره مؤمن آنچه را مى بیند (از عیوب پنهانى) و آنچه را مى شنود (كه مردم درباره او مى گویند) او از كسانى است كه خداوند متعال درباره آنها گفته كسانى كه دوست دارند اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود عذاب درناكى دارند». این نكته نیز حائز اهمیت است كه قرآن در آیه بالا مجازات این گونه اشخاص را عذاب دنیا و آخرت ذكر كرده، و این نشان مى دهد غیبت و اشاعه فحشاء پى آمدهاى سویى در زندگى انسان ها نیز دارد. آخرین سخن درباره تفسیر آیه فوق این كه قرآن مجید براى این كه تأكید بر این مسأله مهم بگذارد نمى گوید كسانى كه اشاعه فحشا كنند، گرفتار عذاب الیم دنیا و آخرت مى شوند، بلكه مى گوید كسانى كه دوست دارند، اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود چنین سرنوشتى دارند.

در چهارمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از جواز غیبت در مورد ظالمان براى مظلومانى كه به دادخواهى برمى خیزند آمده است كه از آن به خوبى روشن مى شود غیبت بدون مجوز جایز نیست، مى فرماید: «خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدى ها را اظهار كند مگر آن كس كه مورد ستم واقع شد (و مى خواهد از این طریق تظلم كند و رفع ظلم نماید) (لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم). منظور از جهر من القول، هر گونه ابراز و اظهار لفظى است خواه به صورت شكایت باشد یا حكایت، یا غیبت، یا نفرین و مذمت. بنابراین مظلومانى كه مورد ستم ظالمان قرار گرفته اند براى دفاع از خویشتن مى توانند كارهاى ظالمان را برشمرند. و براى این كه افرادى از این استثناء سوء استفاده نكنند، و به بهانه این كه مظلوم واقع شده اند، هر جا بنشینند و به غیبت این و آن بپردازند، در پایان آیه مى فرماید: خداوند سخنان را مى شنود و از نیات آگاه است.(و كان الله سمیعا علیما). از آنچه در آیات فوق آمد زشتى فوق العاده غیبت و عواقب دردناك آن در دنیا و آخرت به خوبى روشن مى شود. 


موضوعات مرتبط: غیبت از دیدگاه قرآن، ،
[ جمعه 25 اسفند 1391 ] [ 9:14 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 . گــوتـه، شاعر و نويسنده معروف آلمانى مى‏گويد: ساليان دراز كشيشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقايق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر كه ما قدم در جاده علم و دانش نهاديم و پرده تعصب را دريديم، عظمت احكام مقدس قرآن، بهت و حيرت عجيبى در ما ايجاد نمود. به زودى اين كتاب توصيف‏ناپذير، محور افكار مردم جهان مى‏گردد!
2 . آلبرت انيشتاين كه نيازى به معرفى ندارد، مى‏گويد: قرآن كتاب جبر يا هندسه نيست؛ مجموعه‏اى از قوانين است كه بشر را به راه صحيح، راهى كه بزرگ‏ترين فلاسفه و دانشمندان دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت مى‏كند. 
3. ويل دورانت ، دانشمند امريكايى شرق‏شناس، مى‏گويد: در قرآن، قانون و اخلاق يكى است. رفتار دينى در قرآن، شامل رفتار دنيوى هم مى‏شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طريق وحى آمده است. قرآن در جان‏هاى ساده عقايدى آسان و دور از ابهام پديد مى‏آورد كه از رسوم و تشريفات ناروا آزاد است.
4.پروفسور آرتور آربرى كه يكى از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگليسى است، مى‏گويد: زمانى كه به پايان ترجمه قرآن نزديك مى‏شدم، سخت در پريشانى به سر مى‏بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطرى به من مى‏بخشيد كه براى هميشه به خاطر خواهم داشت. من در حالى كه مسلمان نيستم، قرآن را خواندم تا آن را درك كنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ‏هاى نافذ و مرتعش كننده‏اش شوم و تحت تأثير آهنگش قرار گيرم و به كيفيتى كه مسلمانان واقعى و نخستين داشتند، نزديك گردم تا آن را بفهمم .
5. لئوتولستوى ، نويسنده معروف روسى مى‏گويد: هر كس كه بخواهد سادگى و بى پيرايگى اسلام را دريابد، بايد قرآن مجيد را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانين و تعليمات حقيقى و احكام آسان و ساده براى عموم بيان شده است. آيات قرآن به خوبى بر مقام عالى اسلام و پاكى روح آورنده‏اش گواهى مى‏دهد.
6. دكتر هانرى كُربن ، اسلام شناس معروف فرانسوى، سخن جالبى درباره قرآن دارد. وى مى‏گويد: اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمى‏كرد كه بشر را به علم و تعقل و تفكر دعوت كند. هيچ انديشه‏اى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا كه نزديك به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فكر سخن رفته است.
7. ارنست رنان ، فيلسوف معروف فرانسوى مى‏گويد: در كتابخانه من هزاران جلد كتاب سياسى ،اجتماعى، ادبى و... وجود دارد كه هر كدام را بيش از يك بار نخوانده‏ام؛ اما يك جلد كتاب هست كه هميشه مونس من است و هر وقت خسته مى‏شوم و مى‏خواهم درهايى از معانى و كمال به رويم باز شود، آن را مطالعه مى‏كنم. اين كتاب، قرآن - كتاب آسمانى مسلمانان - است.
8.ناپلئون بناپارت ، امپراطور فرانسه مى‏گويد: اميدوارم آن زمان دور نباشد كه من بتوانم همه دانشمندان جهان را با يكديگر متحد كنم تا نظامى يكنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجيد كه اصالت و حقيقت دارد و مى‏تواند مردم را به سعادت برساند، ترسيم كنم. قرآن به تنهايى عهده دار سعادت بشر است.
9. مهاتما گاندى ، رهبر فقيد هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنى، هر كس به اسرار وحى و حكمت‏هاى دين، بدون داشتن هيچ خصوصيت ساختگى ديگرى پى مى‏برد. در قرآن هيچ اجبارى براى تغيير دين و مذهب انسان‏ها ديده نمى‏شود. قرآن به راحتى مى‏گويد: هيچ زور و اكراهى در دين وجود ندارد.
10. ژان ژاك روسو ، متفكر و روان شناس مشهور فرانسوى، برداشت منحصر به فردى از قرآن دارد؛ او مى‏گويد: بعضى از مردم بعد از آن كه مقدار كمى عربى ياد گرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درك نمى‏كنند. اگر مى‏شنيدند كه محمّد(ص) با آن كلام فصيح و آهنگ رساى عربى آن را مى‏خواند، هر آينه به سجده مى‏افتادند و ندا مى‏كردند: اى محمّد عظيم! دست ما را بگير و به محل شرف و افتخار برسان. ما به خاطر يارى تو حاضريم كه جان خويش را فدا سازيم!!

منابع :
1. مدخل، سيد عباس قائم مقامى.
2. مبين، مجله قرآن پژوهى، شماره 5.
3. قرآن و روانشناسى، عثمان نجاتى.
4. سيماى خانواده در قرآن، زهرا برقعى.
5. شيوه جذب جوانان از ديدگاه قرآن، غلامرضا متقى.
6. قرآن از ديدگاه 114 دانشمند، محمد مهدى عليقلى.
7. دانستنيهاى قرآن، مصطفى اسرار


موضوعات مرتبط: گفته های دانشمندان جهان درباره قران کریم، ،
[ پنج شنبه 24 اسفند 1391 ] [ 14:55 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

سوره قدر سند شیعیان دوازده امامی



درباره فضیلت‏های سوره‏ها باید گفته شود: شاید برای تشویق و اهمیّت دادن به آن‏ها این قدر سفارش کرده‏اند و چون سوره قدر از منزلت خاصی برخوردار است، بر خواندن آن تشویق بیشتری شده است.

ثانیاً این همه فضیلت از آنِ کسی نیست که آن را بخواند و حقیقتش را درک نکند، بلکه از آنِ کسی است که میخواند و میفهمد و به محتوایش عمل میکند و قرآن را بزرگ می شمارد و آیاتش را در زندگی پیاده میکند.( همان، ص 179)





آیا خواندن سوره قدر ثواب شهادت در راه خدا را دارد؟ ‏در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) در فضیلت قرائت سوره قدر آمده است: "من قرأ إنّا أنزلناه بجهر کان کشاهر سیفه فی سبیل اللّه و من قرأها سِرّاً کان کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه؛( تفسیر نمونه، ج 27، ص 178) کسی که سوره انا انزلناه را بلند بخواند، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده و جهاد میکند. کسی که به طور پنهان بخواند مانند کسی است که در راه خدا به خون خود آغشته است".

درباره فضیلت‏های سوره‏ها باید گفته شود: شاید برای تشویق و اهمیّت دادن به آن‏ها این قدر سفارش کرده‏اند و چون سوره قدر از منزلت خاصی برخوردار است، بر خواندن آن تشویق بیشتری شده است.

ثانیاً این همه فضیلت از آنِ کسی نیست که آن را بخواند و حقیقتش را درک نکند، بلکه از آنِ کسی است که میخواند و میفهمد و به محتوایش عمل میکند و قرآن را بزرگ می شمارد و آیاتش را در زندگی پیاده میکند.( همان، ص 179)


چه قدر دلت می سوزد؟


امام محمد تقی (علیه السلام) فرمود:

ای شیعیان! با مخالفان شیعه با سوره «قدر» استدلال کنید تا پیروز شوید . به خدا این سوره بعد از پیغمبر حجت خدا بر مردم است.این سوره سرور دین شما و اوج دانش ماست.(اصول کافی/ ترجمه مصطفوی/ ج 1/ ص 369)
و این شیوه‌ی استدلال که پیامبر به کار گرفت:

امام علی (علیه السلام) می‌فرماید:

هر وقت دو خلیفه پیش پیامبر بودند و پیامبر سوره قدر را با گریه می‌خواند، می‌گفتند: چقدر در این سوره دلت می‌سوزد!

پیامبر می‌فرمود: به خاطر چیزی که در شب قدر با چشمم دیدم و با دلم دریافتم. و به خاطر چیزی که بعد از من علی در می‌یابد. می‌گفتند: مگر چه دیده‌ای و او چه می‌بیند؟

پیامبر روی خاک می‌نوشت: تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل أمر

و می‌فرمود: وقتی خدا می‌گوید هر امری، دیگر چیزی می‌ماند؟

امام محمد تقی (علیه السلام) فرمود: ای شیعیان! با مخالفان شیعه با سوره «قدر» استدلال کنید تا پیروز شوید . به خدا این سوره بعد از پیغمبر حجت خدا بر مردم است.این سوره سرور دین شما و اوج دانش ماست


می‌گفتند: نه

می‌فرمود:‌ می‌دانید آنکه هر امری بر او نازل می‌شود، کیست؟می‌گفتند: تو هستی

می‌فرمود:‌بله! ولی مگر بعد از من دیگر شب قدر نیست؟

می‌گفتند: چرا

می‌فرمود: بعد از من هم در شب‌های قدر آن امر نازل می‌شود دیگر؟

می‌گفتند: آری

می‌فرمود: به چه کسی نازل می‌شود؟

می‌گفتند: نمی‌دانیم.

بعد پیامبر دست بر سر من می‌گذاشت و می‌فرمود:

اگر نمی‌دانید بدانید که بعد از من امر بر این شخص نازل می‌شود.

بعد از پیامبر همیشه شب‌های قدر ترس و هراس در دل این دو نفر می‌افتاد.(أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص: 364) 


موضوعات مرتبط: سوره قدر سند شیعیان دوازده امامی، ،
[ چهار شنبه 23 اسفند 1391 ] [ 20:3 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

uplod.ir/6g84g4gffhps/06_KARIM_MANSORI___MUTAFEFIN_22_E_28___SHAMS__.MP3.htm:لینک مستقیم  سوره مطففین (22تا 28) و سوره شمس با صدای دلنشین استاد کریم منصوری


موضوعات مرتبط: استاد کریم منصوری، ،
[ چهار شنبه 16 اسفند 1391 ] [ 17:26 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

 

 

 

 

 

 

توبوا الی الله توبة نصوحا

 

داستان توبه نصوح در ادامه مطلب: 


موضوعات مرتبط: داستان توبه نصوح، ،
ادامه مطلب
[ شنبه 12 اسفند 1391 ] [ 21:8 ] [ استاد معین زاده ] [ ]

"سجین و علیین " یك حقیقت عجیب در قرآن مجید مى باشند. ما در ابتدا آیات آن دو را نقل و سپس بررسى مى كنیم :

"کلا ان كتاب الفجار لفى سجین و ما ادراك ما سجین كتاب مرقوم ویل یومئذ للمكذبین ... كلا ان كتاب الابرار لفى علیین و ما ادراك ما علیون كتاب مرقوم یشهده المقربون " *

یعنى : "حقا كه كتاب بدكاران در یك نوع زندان سخت و سجین است . و چه مى دانى سجین چیست ؟ آن كتابى است نوشته شده . در آن روز واى بر تكذیب كنندگان ... حقا كه كتاب نیكوكاران در علیین است ، و چه مى دانى علیین چیست ؟ كتابى است كه نوشته شده ، و مقربان درگاه حق به مشاهده آن مقام ، نائل شوند"

توجیه این آیات فقط با تجسم عمل است. باید چنین گفت كه اعمال بد به صورت آجرهایى درمى آید و از آن آجرها، زندانى تشكیل مى شود سخت و تنگ. "سجین " كتابى است نوشته شده ولى این كتاب از حروف و كلمات ، به وجود نیامده است. بلكه حروف و كلمات آن ، اعمال مجسم شده اند كه به مانند مصالح ساختمانى درآمده و "سجین "را به وجود آورده اند. با این توجیه ، مطلب كاملا روشن مى شود. نظیر آنكه بگوییم : آجرها در ساختمان است و ساختمان از آجرها به وجود آمده است . "كتاب فجار"یعنى : اعمال مجسم شده آنها در سجین است . و سجین كتابى است نوشته شده و به وجود آمده از اعمال.

المیزان "كتاب " را مجازات حتمى معنا كرده و "سجین "را محل عذاب دانسته است ؛ یعنى : مجازات حتمى فجار در سجین خواهد بود. ولى آن بعید به نظر مى رسد؛ زیرا كتاب مرقوم بودن ، توجیه نمى شود.

مطلب در "علیین " نیز همان است كه اعمال نیك مبدل به مصالح ساختمانى مى شود. و مقام والایى را تشكیل مى دهد. بنابراین "كتاب "یعنى اعمال نیكوكاران در علیین است . و "علیون "همان مقام و كتاب مجسم است كه از اعمال خوب نوشته شده. و بندگان مقرب در آن حاضر مى شوند. مسأله تجسم اعمال یك مسأله حتمى و ضرورى در قرآن مجید است . 


موضوعات مرتبط: سجین و علیین، ،
[ شنبه 12 اسفند 1391 ] [ 20:42 ] [ استاد معین زاده ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

ای مردم، من از میان شما میروم ولی دو چیز گرانبها بین شما باقی میگذارم تا هر زمان بر انها تقدم جویید گمراه نخواهید شد و ان دو قران و عتر و اهل بیتم است. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار چشمه کوثر به من ملحق شوند.
موضوعات وب
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
اسفند 1393
مرداد 1393 دی 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 315
بازدید کل : 13594
تعداد مطالب : 99
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


اوقات شرعی